بنیامیه
اشاره
بنیامیه: شاخهای مشهور از قریش و یکی از دو تیره بنام بنی عبدمناف
نسب آنان به امیة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی میرسد و با بنیهاشم در جد سوم پیامبر صلی الله علیه و آله، عبدمناف مشترکاند. «1» عبدشمس برادر هاشم فرزندانی به نامهای امیه اصغر، نوفل، عبد امیه، حبیب، ربیعه، عبد العزی، عبد الله و امیه اکبر داشت. نسل عبدشمس به عبشمی شهرت دارند. «2» از میان فرزندان وی نوفل، عبد امیه، و امیه اصغر به نام مادرشان عبله دختر عبید به «عبلات» «3» شناخته میشوند و بنیامیه معروف، از تبار امیه اکبرند. «4» به نظر میرسد که فرزندان امیه اکبر به مرور جمعیت قابل توجهی به خود اختصاص داده، از بنی عبدشمس جدا شده و به بنیامیه شهرت یافته باشند.
البته فرزندان ربیعة بن عبدشمس نیز از موقعیت برجستهای برخوردار بودند؛ اما همچنان عبشمی باقی ماندند و شاخهای جداگانه تأسیس نکردند. «5» عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، فرزندان عتبه از جمله هند (همسر ابوسفیان) و برادرانش ولید و ابوحذیفه از افراد مشهور نسل ربیعة بن عبدشمس بودند. «6»
فرزندان امیه نیز که این مقاله به آنان میپردازد به دو گروه «اعیاص» و «عنابس» تقسیم شدند. عاص (عاصی)، ابوالعاص (ابوالعاصی)، عیص (عیصی) و ابوالعیص (1). المعارف، ص 72- 74؛ النسب، ص 198- 199
(2). لسان العرب، ج 3، ص 5، «ح» ؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 89
(3). الانساب، ج 4، ص 144؛ النسب، ص 198-/ 199؛ جمهرة النسب، ص 37
(4). جمهرة انساب العرب، ص 78؛ النسب، ص 198- 199
(5). لسان العرب، ج 3، ص 5؛ القاموس المحیط، ج 1، ص 89
(6). النسب، ص 201- 202
از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به اعیاص شهرت یافتند. مروان بن حکم و فرزندانش (آل مروان) که از سال 64 تا 132 هجری به حکومت پرداختند از اعیاص بودند. «1» بنا به نقل ابن قتیبه، از اعیاص تنها عیص بود که از خود نسلی بر جای نگذاشت «2» ؛ اما ابن حزم عُویص را نیز از اعیاص دانسته، وی را بینسل میداند. «3»
عنابس دسته دیگری از فرزندان امیه بودند که به جهت مقاومت در نبرد عکاظ به عَنْبَسَه (شیر) تشبیه و مشهور شدند. «4» حرب (پدر ابو سفیان مشهور)، ابوحرب، سفیان، ابوسفیان (غیر معروف)، «5» عمرو و ابوعمرو «6» از عنابس هستند. برخی عنبسه را نیز از عنابس دانستهاند؛ اما برخی دیگر وی را همان ابوسفیان میدانند. «7» از میان عنابس تنها نسل حرب ادامه پیدا کرد. «8» معاویة بن ابی سفیان و جانشینانش (یزید و معاویة بن یزید) که از سال 41 تا 64 هجری بر جهان اسلام حکومت کردند از عنابس و به «آل ابی سفیان» مشهورند. «9» عنابس به تدریج پس از اسلام به بطون و زیر مجموعههایی تقسیم شدند.
بنو ابان بن عثمان، بنو حیدر بن ولید، بنو خالد بن یزید از آن جملهاند. «10»
به جز اعضای اصلی بنیامیه مجموعههایی نیز وجود دارند که با پیمان نامه به بنیامیه پیوستهاند، از جمله میتوان به بنوجحش بن رئاب و بنونوفل بن عبدمناف اشاره کرد. «11»
افزون بر قریش در میان عرب قحطانی نیز تیرهای با نام بنو امیة بن زید بن قیس از زیر مجموعههای اوس وجود دارد «12» که از شهرت برخوردار نیستند و این مقاله بدانان نمیپردازد. (1)
. النسب، ص 199؛ تاج العروس، ج 4، ص 195، «عماس» ؛، ص 411، «عیص»
(2). المعارف ص 74
(3). جمهرة انساب العرب، ص 78
(4). تاریخ المدینه، ج 1، ص 232؛ العقد الفرید، ج 3، ص 316؛ الکامل، ج 1، ص 594
(5). المنمق، ص 140؛ جمهرة النسب،، ص 38؛ عقد الفرید ج 3، 316؛ معجم قبائل العرب، ج 1، ص 42، 43
(6). النسب، ص 199؛ جمهرة انساب العرب، ص 78؛ تاج العروس، ج 8، ص 378، «عموس»
(7)
(8) 7-. جمهرة النسب، ص 38؛ المنمق، ص 140
(9). الطبقات، ج 5، ص 39؛ الاخبار الطوال، ص 243
(10). معجم قبائل العرب،، ج 1، ص 1، 322، 329، 843؛ الاعلام، ج 2، ص 291
(11). المغازی، ج 1، ص 300؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 2، ص 470- 471، 491
(12). جمهرة انساب العرب، 471؛ معجم قبائل العرب، ج 1، ص 46
بنیامیه تا بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله
آنان به سبب سکونت در اطراف کعبه و مرکز مکه از قریش بطائح (قریشیان مرکز) به شمار میآمدند. «1» بعدها با فتح مکه (سال هشتم هجرت) برخی از آنان به مدینه مهاجرت کردند، چنان که در پایان خلافت عثمان شمار آنان با موالی ایشان در آن شهر حدود 000/ 1 تن دانسته شده است. «2» با گسترش فتوحات، بنیامیه افزون بر شام، محل امارت یزید بن ابیسفیان و برادرش معاویه و جانشینان وی «3» ، در عراق «4» و آفریقا «5» نیز حضور یافتند. از قرن دوم به بعد یکی از مراکز عمده تجمع آنان اندلس بود. «6»
با توجه به اینکه بنیامیه تا هنگامه ظهور اسلام در شمار بنی عبدمناف شمرده میشدند، در گزارشهای عصر جاهلی جز اشاراتی پراکنده، اخباری از بنیامیه به صورت مستقل ارائه نشده است.
امویان در عصر جاهلی، از توانگران قریش به شمار میآمدند و تجارت پیشه بودند.
جد اعلای آنان عبدشمس عامل پیمان تجاری قریش با حبشه «7» یا عراق «8» بود، از این رو از اصحاب ایلاف به شمار میآید. «9» ابوسفیان (صخر) پسر حرب نیز در آستانه ظهور اسلام به عنوان رئیس کاروانهای تجاری قریش با شام داد و ستد داشت. «10» از میان مناصب به ارث رسیده از قصی، حرب منصب قیادت را بر عهده داشت، چنان که قبل از او در اختیار جدش عبدشمس بود «11» ، از این رو در نبرد فجار، حرب فرمانده سپاه قریش «12» و (1). المحبر، ص 167؛ مروج الذهب، ج 2، ص 603
(2). المنتظم، ج 6، ص 12
(3). الطبقات، ج 2، ص 272؛ ج 3، ص 236؛ ج 7، ص 285؛ فتوح البلدان، ج 2، ص 178؛ معجم البلدان، ج 2، ص 96، 130، 243
(4). فتوح البلدان، ج 2، ص 395
(5). معجم البلدان، ج 4، ص 432؛ معجم قبایل العرب، ج 3، ص 1094
(6). معجم البلدان، ج 2، ص 155؛ معجم قبایل العرب، ج 2، ص 506؛ تاریخ دمشق، ج 55، ص 80
(7). الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 61؛ المحبر، ص 163؛ تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 244
(8). مبهمات القرآن، ج 2، ص 746
(9). المحبر، ص 162- 163؛ تفسیر قرطبی، ج 20، ص 139؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 745
(10). اخبار مکه، ص 115؛ المعارف، 575؛ الاستیعاب، ج 4، ص 240
(11). اخبار مکه، ص 115
(12). تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 2
پس از او ابوسفیان عهدهدار این منصب بود، افزون بر این، حرب و ابوسفیان از داوران قریش شمرده شدهاند. «1»
از شخصیتهای معروف آنان در این عصر، میتوان افزون بر حرب و پسرش ابوسفیان به ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه اشاره کرد. «2» شواهد نشان میدهد که فرزندان عبدمناف خود دو دسته بودهاند: هاشم با بنیمطلب ارتباط نزدیکی داشتند (ظ بنیهاشم) و بنی عبد شمس با بنینوفل، چنان که در گزارشی به همپیمانی بنیامیه با بنی نوفل تصریح شده است.
رقابتها و درگیریهای بنیامیه را با زیر مجموعههای قریشی میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آنان، گاه زیر لوای بنی عبدمناف با دیگر قبایل قریش درگیر و گاه به صورت مستقل وارد عمل میشدند. از آنجا که بنیامیه بخشی از بنی عبدمناف بودند در درگیری بنی عبدمناف با بنی عبدالدار و همپیمانانشان برای تصدی مناصب کعبه حضور داشتند. «3»
(ظ بنی عبدمناف و بنی عبدالدار)؛ همچنین در رقابت بنی عبدمناف با بنیسهم، که به نظر برخی مفسران سوره تکاثر درباره ایشان نازل شده، بنیامیه نیز نقش داشتند. «4»
در ارتباط با درگیری مستقیم بنیامیه با دیگر قبایل قریشی میتوان از درگیری آنان با بنی زهره و بنیعدی یاد کرد. به موجب خبری، نزاعی میان بنیامیه و بنو زهره روی داد.
بنیامیه که خود را قدرتمندتر از رقیب میدیدند، درصدد اخراج ایشان از مکه برآمدند؛ اما با حمایت بنوسهم از تیرههای مطرح قریش از بنیزهره که خویشاوند آنان بودند، امویان ناکام ماندند. «5»
در خصوص نزاع بنیامیه با بنومخزوم، از دیگر شاخههای پر نفوذ قریش در گزارشی (1). المحبر، ص 132
(2). همان، ص 165
(3). المنمق، ص 33؛ تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 248؛ المفصل، ج 4، ص 58
(4). اسباب النزول، ص 400؛ مجمعالبیان، 10، ص 811؛ تفسیر بغوی، ج 4، ص 488
(5). النزاع والتخاصم، ص 41
کوتاه و مبهم آمده است: فردی از کنانه، همپیمان مخزومیها با فردی از بنیزبید، همپیمان بنیامیه به تفاخر پرداختند. در پی آن گروهی از دو طرف نزد حِجر اسماعیل اجتماع کرده، برتری خود را به رخ یکدیگر کشیدند و با اوج گرفتن نزاع برای داوری نزد یکی از کاهنان (سطیح کاهن) رفتند. وی نیز به نفع بنو مخزوم حکم کرد. «1» از نزاع بنیامیه با بنیعدی بن کعب نیز گزارشی ارائه شده است. «2»
برخی منابع به گونهای برجسته از رقابت امیه با هاشم و فرزندان ایشان با یکدیگر در دوره جاهلی سخن گفتهاند، چنان که امیه (جد امویان) به هاشمبن عبدمناف، جد اعلای رسول خدا، از این رو که با اقدامهای شایستهاش، منزلت اجتماعی فوق العادهای یافته بود، حسادت میورزید، از این رو در این راستا کارهای بیثمری انجام داد. سرانجام این رقابت و نزاع با داوری کاهنی از قبیله خزاعه به نفع هاشم پایان یافت و امیه به مدت 10 سال طبق شرط از پیش تعیین شده به شام تبعید شد. «3» برخی محققان این گزارش را به افسانه تشبیه و آن را انکار کردهاند. «4» (ظ بنیهاشم) مشابه چنین گزارشی درباره حرب فرزند امیه نیز وجود دارد. گویند: وی به مقام و موقعیت عبدالمطلببن هاشم رشک میبرد و او نیز چون پدرش که پس از داوری محکوم گردید، ناچار شد به داوری تن دهد.
این بار نیز، رئیس وقت بنیامیه محکوم شد. «5» به موجب گزارش ابن خلدون جمعیت بنیامیه در آن دوره بر بنیهاشم فزونی داشته است. «6» در درگیریها و اختلافات میان بنیامیه و بنیهاشم که هر دو از شاخههای بنی عبدمناف بودند، شاخه بنی نوفل بن عبد مناف در کنار بنیامیه «7» و شاخه بنیمطلب بن عبدمناف در کنار بنیهاشم قرار گرفتند، چنان که در محاصره اقتصادی قریش اینان در کنار هم بودند. «8» به رغم این همه گاه پیوندهایی نیز بین بنی امیه و بنیهاشم برقرار میشد، چنان که ابولهب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله با ام جمیل (حمالة الحطب) خواهر ابوسفیان ازدواج کرده بود «9» . نیز دختر پیامبر، زینب با (1). المنمق، ص 104-/ 106
(2). همان، ص 94
(3). الطبقات، ج 1، ص 62؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 504
(4). تاریخ صدر اسلام، ص 95
(5). تاریخ طبری، ج 1، ص 505؛ المنمق، ص 364؛ سبل الهدی، ج 1، ص 264- 266
(6). تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 2
(7). تاریخ طبری، ج 2، ص 247- 249
(8). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 79، 98
(9). السیرة النبویه، ج 1، ص 354- 355؛ الطبقات، ج 8، ص 40- 41؛ النزاع والتخاصم، ص 58
ابوالعاص بن ربیع عبشمی پیمان زناشویی داشت. «1»
بنیامیه و پیامبر صلی الله علیه و آله
در برآیند حوادث صدر اسلام میتوان به وضوح دریافت که قبایلی چون بنیامیه، بنیمخزوم و بنیهاشم از برجستهترین قبایل قریش* مکه در عصر بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار میآمدند. ظهور پیامبری از بنیهاشم بیش از همه رشک بنیامیه و بنیمخزوم را بر میانگیخت، از این رو امویان که همچون دیگر قبایل قریش پیامبری آن حضرت را در راستای برتری موقعیت بنیهاشم بر قبایل خود ارزیابی میکردند، بر مبنای عصبیت قبیلهای و از سر حسادت و رقابت، به رهبری ابوسفیان*، مواضع سختی در برابر رسول خدا اتخاذ کردند. رد پای سران بنیامیه را در بیشتر اقدامات قریش بر ضدّ رسول خدا میتوان یافت. روابط آنان با آن حضرت را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: از آغاز بعثت تا غزوه بدر (سال دوم هجری) و از بدر تا رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله.
در دوره نخست، آنان از هر راهکاری که بتوانند دعوت اسلامی را مهار کنند، استفاده میکردند؛ مانند گفت و گو با ابو طالب برای بازداشتن رسول خدا از دعوتش. چنان که برخی مفسران ذیل آیه 52 انعام/ 6 آوردهاند برخی از اشراف بنیعبدمناف نزد ابوطالب رفتند تا ضمن گفت و گو با ابو طالب، بزرگ بنیهاشم در آن دوره، پیامبر صلی الله علیه و آله را از دعوتش باز دارند که مسلماً در میان این اشراف برخی از عبشمیها و بنیامیه نیز حضور داشتند. «2»
ممانعت بنی عبدمناف مسلمانان را از طواف خانه خدا «3» ، همراهی با قریش در محاصره اقتصادی بنیهاشم و مسلمانان در شعب ابیطالب «4» و توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله «5» نیز از آن (1). السیرة النبویه،، ج 2، ص 651؛ الطبقات، ج 183
(2). جامع البیان، مج 5، ج 7، ص 265، اسباب النزول، ص 177- 179؛ روض الجنان، ج 7، ص 298- 297
(3). الدر المنثور، ج 6، ص 40- 43
(4). السیرة النبوی، ج 1، ص 376؛ انساب الاشراف، ج 9، ص 412
(5). السیرة النبویه،، ج 2، ص 480- 481؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 79
جمله است.
دشمنان سرسخت اموی پیامبر صلی الله علیه و آله در این دوره عبارت بودند از: ابوسفیان، عقبة بن ابی معیط، ابو احیحه، معاویة بن مغیرة بن ابی العاص (که پس از غزوه احد کشته شد «1» )، مروان و پدرش حکمبن ابی العاص (کسی که رسول خدا امت اسلامی را از نسل او برحذر داشت) «2» ؛ نیز ام جمیل خواهر ابوسفیان «3» که رسول خدا را آزار میداد. نام سه تن از عبدشمسیها (حنظلة بن ابی سفیان، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه) در میان مقتسمین به چشم میخورد. «4» مقتسمین کسانی بودند که در موسم حج در مسیر ورود زائران به مکه قرار میگرفتند و آنان را از ملاقات با پیامبر باز میداشتند. «5» به رغم دشمنیهای قاطبه بنیامیه با پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه، تعداد انگشت شماری از ایشان در این دوره به رسول خدا ایمان آورده، برای حفظ ایمان خود، به حبشههجرتکردند. خالدبن سعیدبن عاص (از سابقین در اسلام «6» و از کاتبان پیامبر «7» ) و برادرش عمرو «8» ، ابوحذیفة بن عتبه (از سابقین در اسلام «9» )، عثمان بن عفان و ام حبیبه دختر ابوسفیان از آن جملهاند. «10» نیز عبدالله و برادرش عبیدالله بن جحش پسر عمههای رسول خدا صلی الله علیه و آله از بنیاسد بن خزیمه و ابو موسی اشعری و برخی دیگر از همپیمانان آنان در این هجرت حضور داشتند. «11» ام کلثوم* دختر عقبة بن ابیمعیط اموی نیز پس از حدیبیه (سال ششم) به مدینه هجرت کرد. «12»
در پی بسته شدن پیمان عقبه دوم و فراهم شدن زمینه هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به یثرب، امویان به مصادره دارایی برخی از مهاجران همپیمان خود (بنو جحش) مبادرت کردند. در این میان «13» ، ابوسفیان رئیس بنیامیه نیز طی نامهای مردم یثرب را به سبب پناه دادن (1). السیرة النبویه، ج 3، ص 104؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 78؛ اسد الغابه، ج 7، ص 281
(2). کتاب الفتن، ص 72
(3). السیرة النبویه، ج 2، ص 355
(4). المحبر، ص 160
(5). مجمعالبیان، ج 6، ص 131؛ تفسیر قرطبی، ج 10، ص 58
(6). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 541
(7). مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله، ج 1، ص 150
(8). الطبقات، ج 8، ص 224- 230، 335؛ تاریخ دمشق، ج 6، ص 129؛ ج 46، ص 24.
(9). تاریخ المدینه، ج 2، ص 473؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 547
(10). السیرة النبویه،، ج 1، ص 323؛ تاریخ طبری، ج 1، ص 541، 547
(11). السیرة النبویه، ج 1، ص 324
(12). عیون الاثر، ج 2، ص 123؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 494
(13). اخبار مکه،، ج 2، ص 244- 245؛ المنمق، ص 238؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 499
رسول خدا نکوهش کرد. «1» وی از این پس جز در نبرد بدر، در تمام توطئهها و اقدامات نظامی- سیاسی بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله، رهبری و فرماندهی قریش را بر عهده داشت. «2»
در غزوه بدر (سال دوم) که در غیاب ابوسفیان رخ داد، شمار قابل توجهی از بنی عبدشمس و بنیامیه و همپیمانانشان حضور داشتند. «3» از کشته شدگان بنیامیه در این نبرد میتوان به حنظلةبن ابی سفیان «4» و عقبة بن ابی معیط «5» و از کشتگان عبشمیها به عتبة بن ربیعه و برادرش شیبه، پسرش ولید (اینان در آغاز نبرد در جنگ تن به تن کشته شدند) و نیز عاص و عبیده پسران سعید بن عاص «6» اشاره کرد؛ همچنین از این دو مجموعه، 12 تن اسیر شدند «7» عمرو فرزند ابوسفیان «8» و حارث بن ابی وجزه «9» هر دو از بنی امیه و ابوالعاص بن ربیع عبشمی داماد رسول خدا «10» از جمله اسیران بودند. ابنهشام اسرای همپیمان ایشان را 7 تن ذکر کرده است. «11»
از بدر تا فتح مکه
پس از غزوه بدر (سال دوم) روابط پیامبر با بنیامیه وارد مرحلهای جدید شد. با توجه (1). المحبر، ص 271
(2). جمهرة النسب، ص 49؛ انساب الاشراف، ج 5، ص 12
(3). الآحاد والمثانی، ج 1، ص 262
(4). السیرةالنبویه، ج 3، ص 123؛ الارشاد، ج 1، ص 69؛ بحارالانوار، ج 19، ص 361
(5). النزاع والتخاصم، ص 42
(6). تاریخ دمشق، ج 6، ص 129؛ شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 199
(7). سبل الهدی، ج 4، ص 78
(8). همان؛ اسدالغابه، ج 2، ص 465؛ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 200
(9). السیرة النبویه، ج 3، ص 4
(10). همان، ج 2، ص 653
(11). همان، ج 3، ص 4
به اینکه در این نبرد بزرگانی از بنیمخزوم و بنی عبدشمس و دیگر قبایل قریش کشته شدند، فضای مناسبی در اختیار ابوسفیان قرار گرفت تا افزون بر رهبری بنیامیه از نفوذ خود در رهبری قریش بهره برد «1» ، به ویژه آنکه نقش فرماندهی سپاه (قیادت) به ابوسفیان به ارث رسیده بود، از این رو وی در این دوره در جنگهای بزرگی چون احد «2» و احزاب «3» سپاه قریش را فرماندهی میکرد. افزون بر اینها او اقدامهای دیگری بر ضد رسول خدا داشت؛ از جمله طرح ترور آن حضرت (پس از غزوه بنینضیر در سال چهارم) که به نتیجه نرسید. «4» منابع نخستین با ارائه چنین تصویری از این دوره، کمتر به جزئیات پرداخته، از دیگر اعضای بنی امیه یا همپیمانانشان اخباری ارائه نمیکنند.
ابوسفیان در غزوه احد (سال سوم) فرماندهی سپاه قریش رابر عهده داشت. پسرش معاویه مدعی به شهادت رساندن حمزه سیدالشهدا بود. «5» نیز معاویة بن مغیرة بن ابیالعاص اموی جسد حمزه را مُثْله کرد. «6» پس از ناکامی نبرد احزاب (سال پنجم) به فرماندهی ابوسفیان «7» ، صلحی میان پیامبر صلی الله علیه و آله و قریش در سال ششم، برقرار شد که ابوسفیان در آن نقشی آشکار داشت. «8»
با پیمان شکنی قریش و تلاشهای بیثمر سرکرده آنان (ابوسفیان) برای تجدید پیمان، زمینههای فتح مکه فراهم و سرانجام آن شهر در سال هشتم گشوده شد. «9» در جریان فتح مکه (سال هشتم) رسول خدا با توجه به جایگاه ابوسفیان منزل او را از مکانهای پناهندگی مردم اعلام کرد. «10» رسول خدا پس از فتح مکه، گذشت فراوانی نسبت به بنیامیه و دیگر دشمنان نشان داد و با فرمان عفو عمومی، قریش از جمله بنیامیه را «طُلَقاء» (1). تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 3؛ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 334
(2). تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 3؛ الطبقات، ج 2، ص 22؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 47
(3). تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 3؛ الطبقات، ج 2، ص 50؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 56
(4). الطبقات، ج 2، ص 94؛ تاریخ دمشق، ج 45، ص 426؛ البدایة والنهایه، ج 4، ص 79
(5). فتوح البلدان، ج 2، ص 392
(6). النزاع و التخاصم، ص 56
(7). السیرة النبویه، ج 3، ص 701؛ التنبیه والاشراف، ص 216.
(8). السیرة النبویه، ج 3، ص 315
(9). السیرة النبویه، ج 4، ص 851
(10). اخبار مکه، ج 2، ص 235؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 851؛ الاستیعاب، ج 4، ص 240؛ الطبقات، ج 2، ص 133
(آزاد شدگان) نامید «1» و بدین ترتیب با گذشت 21 سال از بعثت آن حضرت، و عناد و دشمنی بنیامیه با رسول خدا، آنان با وی بیعت کرده، مسلمان شدند.
آنان پیامبر صلی الله علیه و آله را در غزوه های بعدی (حُنین، طائف و تبوک) همراهی کردند، چنان که در نبرد حُنین (سال هشتم) پیامبر صلی الله علیه و آله از غنایم ویژه آن به چند تن از بزرگان اموی (ابوسفیان و دو تن از پسرانش یزید و معاویه «2» ، طلیق بن سفیان و فرزندش حکیم بن طلیق «3» و خالد بن اسید اموی) سهمی بخشید تا ایشان را به خویش متمایل سازد، ازاین رو آنان جزو «مؤلفة قلوبهم» قرار گرفتند. «4» در غزوه طائف (سال هشتم) نیز سعید بن سعید اموی که همراه پیامبر بود کشته شد. «5»
پیامبراعظم صلی الله علیه و آله در حالی از دنیا رفت که چند تن از امویان را کارگزار خود قرار داده بود؛ عتاب بن اسید در مکه «6» ، عمرو بن سعید بن عاص در وادی القری «7» و پسرانش ابان و خالد بن سعید در مناطقی از یمن «8» یا بحرین «9» کارگزار بودند. ابوسفیان نیز مأمور جمعآوری خراج نجران بود. «10»
منابع اسلامی سخنانی از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره بنیامیه نقل کردهاند؛ از جمله آنکه آن حضرت فرمود: «ویل لبنی أمیة «11»
/ وای بر بنیامیه» . نیز بنا به نقلی رسول خدا آنان را از بدترین و شرورترین قبایل عرب «12» و دشمنترین آنان نسبت به بنیهاشم معرفی کرد. «13»
مشخص نیست نقل قولهای یاد شده به چه دورهای باز میگردد. چنانچه به پیش از پذیرش اسلام ایشان مربوط باشد، حکایت از دشمنی پیشین آنان با پیامبر دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از اسلام آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانی برخلاف رفتار پیامبر با بنیامیه پس از فتح مکه است و میتوانست بر دشمنی ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، پیشگویی پیامبرانه باشد و از اقدامهای (1). الثقات، ج 2، ص 56؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 337؛ البدایة والنهایه، ج 4، ص 344
(2). الطبقات، ج 7، ص 285.
(3). النسب، ص 201؛ جمهرة انساب العرب، ص 79
(4). المغازی، ج 3، ص 938؛ السیرة النبویه، ج 4، ص 488؛ تاریخ ابن خیاط، ص 55
(5). السیرة النبویه، ج 4، ص 486؛ الارشاد، ج 1، ص 145
(6). تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 59- 60؛ الانساب ج 1، ص 159، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 122
(7). فتوح البلدان، ج 1، ص 40؛ تاریخ دمشق، ج 46، ص 24-/ 25
(8). انساب الاشراف، ج 1، ص 529؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 82؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 122؛ تاریخ طبری ج 2، ص 199
(9). البدایة والنهایه، ج 5، ص 276؛ ج 7، ص 27؛ النزاع والتخاصم، ص 72؛ تاریخ دمشق، ج 6، ص 137
(10). انساب الاشراف، ج 5، ص 18؛ اسدالغابه، ج 3، ص 12؛ المحبر، ص 126؛ فتوح البلدان، ج 1، ص 123
(11). اسد الغابه، ج 2، ص 46؛ تاریخ المدینه، ج 2، ص 600؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 84؛ الاصابه، ج 2، ص 104
(12). سبل الهدی ج 10، ص 123؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 76؛ النصائح الکافیه، ص 139
(13). المستدرک، ج 4، ص 487؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 469؛ سبل الهدی، ج 10، ص 152
بعدی ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر محدثان و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: «هرگاه فرزندان ابو العاص (یا بنیامیه) به تعداد 30 یا 40 تن برسند، سرزمینهای خدا را چون مِلْک شخصی زیر فرمان و بندگان خدا را چاکران و دین خدا را به دغلبازی خواهند گرفت.» «1»
بنیامیه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله
بنیامیه در آغاز با جانشینی ابوبکر مخالفت کردند، ازاینرو ابوسفیان از امیر مؤمنان، امام علی علیه السلام خواست قیام کرده، از هواداری بنیامیه و قریش برخوردار شود؛ اما امام که از نیّت شوم او با خبر بود به سخن وی وقعی ننهاد. «2» در گزارشی دیگر آمده است که آنان پس از رحلت رسول خدا بر عثمان اجتماع کرده، چون از بیعت مردم با ابوبکر اطلاع یافتند، با او بیعت کردند. «3» گویند: عمر که از نفوذ ابوسفیان میترسید، خطر او را به ابوبکر گوشزد کرد. ابوبکر نیز با بخشش زکات جمعآوری شده به دست خود ابوسفیان به وی، دل بنیامیه را به دست آورد. «4» نیز بعدها احتمالا به کارگیری یزید بن ابی سفیان به عنوان فرمانده بخشی از سپاه مسلمانان در شامات «5» ، در سکوت بنیامیه بیتأثیر نبوده و آنان مصلحت را در همکاری با دستگاه خلافت تشخیص داده، به همکاری پرداختند. عثمان از دیگر بزرگان اموی است که در خلافت ابوبکر، به عنوان کاتب خلیفه، «6» پس از عمر، مقام دوم را در تشکیلات خلافت دارا بود.
موقعیت بنیامیه در دوره عمر نخست با امارت یزید بن ابی سفیان بر ولایت شام و پس از مرگ او در طاعون عمواس با امارت معاویه در شام، فلسطین و اجناد شام تثبیت شد. «7»
ابوسفیان نیز نزد عمر منزلتی خاص داشت و از معدود کسانی بود که میتوانست بر فرش (1). المستدرک، ج 4، ص 480؛ المعجم الصغیر، ج 2، ص 135؛ بحارالانوار، ج 18، ص 126
(2). انساب الاشراف، ج 2، ص 271؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 237
(3). الامامة والسیاسه، ج 1، ص 18؛ الاحتجاج، ج 1، ص 94
(4). العقد الفرید، ج 4، ص 240؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 44
(5). فتوحالبلدان، ج 1، ص 129، 134؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 586
(6). تاریخ دمشق، ج 39، ص 185؛ المحبر، ص 377
(7). فتوح البلدان، ج 1، ص 166- 167؛ تاریخ دمشق، ج 59، ص 111
ویژهای که برای خواص پهن میشد بنشیند. «1» به کارگیری و توجه خاص عمر به معاویه موجب شد تا معاویه بعدها تسلط خود بر مردم را ناشی از منزلتش نزد عمر و عثمان معرفی کند. «2» بنا به نوشته طه حسین، عمر در دوران خلافتش نتوانست یا نخواست با استبداد و فزونخواهی معاویه مقابله کند، از این رو زمینه را برای حکومت امویان فراهم ساخت. «3»
در شورای عمر برای انتخاب خلیفه بعد از خویش، بنیامیه با جمع شدن دور عثمان و رقابت با بنیهاشم با افرادی چون عمار که از علی علیه السلام حمایت میکرد به بحث پرداخته، وی را دشنام دادند «4» . عبدالرحمن بن عوف زهری که به سبب خویشاوندی با عثمان (همسر خواهر وی بود) نقش زیادی در دستیابی وی به خلافت داشت، میگفت: عثمان عمید بنیامیه است. «5» با روی کار آمدن عثمان، زمینههای انتقال قدرت به بنیامیه فراهم آمد. ابوسفیان نیز در همان نخستین روزهای خلافت عثمان به وی توصیه کرد که خلافت را همچون گوی به افراد بنیامیه پاس داده، نگذارد از این خاندان بیرون رود. «6»
گفته شده که خلیفه دوم از تمایلات قبیلهای عثمان در هراس بود؛ اما عثمان بر خلاف شرط عمر در شورا، نزدیکان اموی خود را بر مناطق حساس و ثروتمند چون مصر و عراق به کار گمارد. «7» جرج جرداق در تعبیری کوتاه و کار آمد میگوید: در زمان عثمان، بنیامیه هم کلید بیت المال را در دست گرفتند و هم شمشیر سلطان را. «8» عثمان به پشتوانه بنیامیه برخی صحابه گرانقدر چون ابوذر، عمار و ابن مسعود را آزرد. «9» در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجی از نارضایتی را در میان مسلمانان فراهم آورده و موجب قیام در برابر عثمان شد. (1)
. تاریخ دمشق، ج 59، ص 117
(2). همان، ص 161
(3). علی و فرزندان، ص 55
(4). البدء والتاریخ ج 5، ص 191؛ تاریخ طبری ج 3، ص 297
(5). حیاة الامام حسین علیه السلام، ج 1، ص 314، 320- 321
(6). الاغانی، ج 6، ص 356؛ النزاع والتخاصم، ص 59
(7). تاریخ المدینه، ج 3، ص 1095
(8). الامام علی علیه السلام الصوت العدالة الانسانیه، ج 1، ص 18
(9). الامامة والسیاسه، ج 1، ص 51؛ تاریخ المدینه، ج 3، ص 1099
برخلاف معاویه که در ماجرای محاصره عثمان هیچ اقدام مؤثری در حمایت از وی نکرد «1» ، امویان ساکن در مدینه از عثمان حمایت کردند و با طولانی شدن محاصره، امویان تصمیم گرفتند عثمان را شبانه به مکه بفرستند؛ اما نقشه آنان با آگاهی قیام کنندگان خنثا شد. «2» امویان مدینه پس از قتل عثمان، از ترس به ام حبیبه دختر ابوسفیان و همسر رسول خدا پناه برده، نزد او پنهان شدند «3» و پس از آن به شام «4» یا مکه گریختند. «5»
بنیامیه و امام علی علیه السلام
در جریان بیعت مردم با امیر مؤمنان علیه السلام چهرههای مشهور اموی، چون مروان، سعید بن عاص، ولید بن عقبه و معاویه «6» ، نخست از بیعت آن حضرت سر باز زدند. نیز به پیروی از ایشان برخی صحابه دوستدار عثمان چون حسان بن ثابت شاعر و نعمان بن بشیر که هر دو ازانصار بودند، ازبیعت با آن حضرت خودداری کردند «7» ، آنگاه امویان در مکّه نزد عامل عثمان، عبد اللَّه حضرمی (حلیف بنی عبدشمس) جمع شدند و با آمدن عبدالله بن عامر از بصره که از سوی عثمان والی آن شهر بود، به خونخواهی عثمان برخاسته «8» ، با عایشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند.
در نبرد جمل برخی از بنیامیه سوگند یاد کردند که امام علی علیه السلام را به شهادت برسانند؛ لیکن نتوانستند. «9» با پایان یافتن نبرد، امیر مؤمنان، امام علی علیه السلام فرمان عفو عمومی صادر کرد و حتی مروان بن حکم اموی را که مشاور و داماد عثمان و از نقش آفرینان در جمل بود بخشید و از آینده حکومت کوتاه مدت وی خبر داد. «10» (1)
. الجمل، ص 73
(2). همان، ص 75
(3). الغدیر، ج 9، ص 198
(4). تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 151؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 698
(5). تاریخ طبری، ج 2، ص 700؛ تجارب الامم، ج 1، ص 469
(6). تاریخ طبری ج 3، ص 7
(7). البدء والتاریخ، ج 5، ص 209؛ تاریخ مختصر الدول، ص 105
(8). تاریخ طبری ج 3، ص 7
(9). همان ج 4، ص 12
(10). نهج البلاغه، خطبه 72
پس از آن برخی امویان به معاویه در شام پیوستند و او را در اقداماتش بر ضدّ امام از جمله در جنگ صفین یاری کردند. «1» امویان به خونخواهی عثمان پرچم طغیان را برافراشته، مشکلات بسیاری برای حکومت نوپای امام ایجاد کردند.
امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام مخوفترین فتنهها را فتنه بنیامیه دانست که همه جا را فرا خواهد گرفت و تنها اهل بصیرت از آن رهایی خواهند یافت. «2» و نیز فرمود: برای هر امتی آفتی است و آفت این امت بنیامیه هستند. «3» آن حضرت اسلام بنیامیه را تنها بر اساس مصلحت میدانست «4» و در معرفی بنیامیه از آنان با تعبیر انکر و امکر وافجر «5» یاد کرد. نیز آن حضرت در نامهای به معاویه فضیحتهای بنیامیه را برشمرد. «6»
اندکی پس از شهادت امام علی علیه السلام و در پی صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، حکومت بر جامعه اسلامی به معاویة بن ابی سفیان رسید. وی پیروان علی علیه السلام را تحت فشار شدید گذاشت. قطع دست و پا، مصادره اموال، ویرانی خانهها «7» و قطع حقوق از بیت المال از جمله آنهاست. نیز از دوره خلافت معاویه و بنا به دستور او امیر مؤمنان علیه السلام بر منبرها و در خطبهها لعن میشد. «8» مردم از ترس وی فرزندانشان را «علی» نمینامیدند «9» و حتی گفته شده که اگر فردی نام علی میداشت کشته میشد. «10» امویان کشنده امام حسن و (1). مروج الذهب، ج 2، ص 388
(2). کنزالعمال، ج 11، ص 364؛ الغارات، ص 33
(3). کنز العمال، ج 11، ص 364؛ شرح الاخبار، ج 2، ص 529
(4). نهج البلاغه، نامه 454
(5). المنمق، ص 41؛ العقد الفرید، ج 3، ص 315؛ النزاع والتخاصم، ص 70
(6). نهج البلاغه، نامه 28
(7). شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 44
(8). تاریخ الخلفاء، ص 243؛ العقد الفرید، ج 2، ص 466؛ ینابیع الموده، ج 1، ص 448
(9). شذرات الذهب، ج 1، ص 148
(10). ینابیعالموده، ج 1، ص 448؛ تاریخ الاسلام، ج 7، ص 427
امام حسین علیهما السلام و بسیاری از بنیهاشم و شیعیان بودند. از نظر سیاسی این تقابل، ریشه در تقابل بنیامیه با بنیهاشم در دوره جاهلی داشت.
معاویه پایه گذار حکومتی گردید که با دوره قبل تفاوتهای بارزی داشت و سنخیتی بین آن و رفتار پیامبر و حتی شیخین نبود. سیاست او سرمشق خلفای پس از او گردید. جنبه فزاینده غیر دینی (سکولار) دولت اموی موجب شد مسلمانان دولت ایشان را نه یک خلافت بلکه سلطنت بدانند. «1» تبدیل نظام خلافت به نظام استبدادی موروثی، برخورد تبعیض آمیز با غیر عرب، بیعدالتی «2» و روا داشتن ستم بر مخالفان، قداست بخشیدن به خلافت، تقویت و ترویج جبرگرایی «3» و نیز حمایت از عقیده مرجئه از مهم ترین شاخصههای حکومت آنان بود. مودودی هم در این رابطه، به 7 ویژگی حکومت امویان اشاره کرده است. «4»
در دوره آنان با تأسیس دیوانهای جدید، مانند دیوان برید، خاتم و رسائل که ملهم از تشکیلات ساسانیان و رومیان بود، تشکیلات اداری گسترش یافت. «5» با پدید آمدن منصبی به نام حاجب، دسترسی مردم به حاکم دشوار گردید. «6» گسترش فتوحات از دیگر ویژگیهای حکومت امویان است که در دوره حکومت ولید بن عبد الملک (85- 95)، مسلمانان در شرق به سرداری قتیبة بن مسلم باهلی در آسیای مرکزی بر قبایلی از ترکان چیره شده، مناطق وسیعی را فتح کردند. «7» در غرب نیز به اندلس راه یافتند و به این ترتیب عصر طلایی فتوحات در این دوره رقم خورد و به اوج رسید. فتوحات و تسخیر شهرها جنبه «فی سبیلالله» نداشت و با غارت و کشتار همراه بود و به قول احمد امین نتیجه آنها جز برده بردن و برده نگهداشتن نبود. «8»
حکومت امویان تا سال 132 هجری حدود 90 سال ادامه یافت. «9» در این مدت 14 تن از امویان به حکومت رسیدند که از میان ایشان معاویه، عبدالملک بن مروان، هشام بن عبدالملک به جهت طولانی بودن حکومتشان (هریک به مدت حدود 20 سال) «10» (1). تاریخ کمبریج، ج 1، ص 122
(2). پرتو اسلام ج 2، ص 51
(3). الامامة والسیاسه، ج 1، ص 25؛ اخبار الطوال، ص 126؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 299
(4). خلافت و ملوکیت، ص 188 به بعد
(5). الکامل، 5، ص 11؛ تجارب السلف، ص 59؛ تاریخ الخلفا، ص 2؛ تاریخ عرب، 197- 198.
(6). مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 240
(7). تاریخ ابن خیاط، ص 225، 232؛ مشاهیر علماء الامصار، ص 238؛ الثقات، ج 7، ص 366
(8). ضحی الاسلام، ص 118
(9). مروج الذهب، ج 3، ص 234؛ نهایة الارب، ج 21، ص 539
(10). اخبارالطوال، ص 325، 346؛ مروجالذهب، ج 3، ص 12، 105، 228
و عمر بن عبدالعزیز بر اثر در پیش گرفتن سیاستهای متفاوت از دیگر حکمرانان بنیامیه، و عدم لعن امام علی علیه السلام و بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه علیها السلام «1» و برخی اصلاحات از بقیه مشهورترند.
حکومت امویان، از آغاز با چالشهایی رو به رو شد. علویان و هواداران ایشان، خوارج و عباسیان هریک جنبشهایی را برضد بنیامیه به راه انداختند. قیام حجر بن عدی (در دوران معاویه)، قیامهای امام حسین علیه السلام، ابنزبیر، مختار، توابین، زید بن علی، یحیی بن زید، عبدالله بن معاویه و قیامهای متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، نهضت عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی و با شعار «الرضا من آل محمد» تومار حکومت امویان را به سال 132 هجری درهم پیچید.
با سقوط حکومت اموی، کسان بسیاری از بنیامیه به دست عباسیان کشته شدند «2» و یکی از امویان به اندلس که حدود 30 سال قبل فتح شده بود گریخت و در آنجا حکومتی تأسیس کرد که به حکومت امویان اندلس شهرت یافت و حدود سه قرن دوام آورد. «3»
بنیامیه در شأن نزول آیات
چنان که اشاره شد میان بنیامیه و بنیهاشم از جمله شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دشمنی دیرینهای وجود داشت. این دشمنی تقریباً در تمام طول مدت 23 سال رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل و بعد از هجرت ادامه داشت و موضعگیریهای افراد طایفه بنیامیه در برابر قرآن کریم و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله موجب نزول آیاتی از قرآن کریم درباره آنها شد. از آنجا که نزد خدای متعالی و قرآن کریم رفتار انسانها اهمیت دارد نه نام و نَسَب و امور غیر اختیاری آنها، در هیچ آیهای از قرآن کریم به طور رسمی و صریح نامی از طایفه بنیامیه نیامده است، چنان که از هیچ قبیله و طایفه دیگری نیز با نام یاد نشده است، بلکه همچون سایر (1). مروج الذهب، ج 3، ص 205؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 305- 306
(2). الامامة والسیاسه، ج 2، ص 166- 168؛ المحبر، 485؛ الاغانی، ج 4، ص 343- 351
(3). التنبیه والاشراف، ص 285
موارد در این آیات بر اوصاف، رفتار و کردار نادرست آنان تأکید شده است. به طور کلی آیات نازل شده درباره بنیامیه را در 4 دسته میتوان جای داد: دسته نخست آیاتی است که درباره مشرکان مکه نازل شده و در برابر آنان موضعگیری میکند که هر یک از افراد و گروههای مشرک، از جمله بنیامیه با توجه به نقش خود در رویارویی با پیامبر صلی الله علیه و آله مصداقی از مفهوم کلی آیه به شمار میآیند.
این دسته از آیات هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی قرآن به چشم میآید. از جمله آیاتی که مفسران در ذیل آنها از بنیامیه یاد کردهاند این آیات است:
1. «والَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَفرَحونَ بِما انزِلَ الَیکَ ومِنَ الاحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ قُل انَّما امِرتُ ان اعبُدَ اللَّهَ ولا اشرِکَ بِهِ الَیهِ ادعوا و الَیهِ مَاب.» (رعد/ 13، 36) مطابق روایتی مقصود از «الَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتب» عبدالله بن سلام و طوایف مختلف مشرکان مکه است و مقصود از «و مِنَ الاحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَه» که میگوید: برخی از احزاب برخی دیگر را تکذیب و انکار میکنند، بنیامیه، بنیمغیره و آل طلحة بن عبدالعزی است. «1»
2. «الَم تَرَ الَیالَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ کُفرًا واحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار.» (ابراهیم/ 14، 28) افراد مورد اشاره آیه یعنی کسانی که نعمت خدا را به کفران بدل کردند و قوم خود را به سرای نیستی و هلاکت کشاندند، مطابق برخی نقلها و دیدگاهها بنیامیه و بنیمغیرهاند که فاجرترین طوایف از قبیله بزرگ قریش اند. «2» برخی نیز مقصود از آن را کشته شدگان از مشرکان در جنگ بدر یا مشرکان اهل مکه دانستهاند «3» که البته آیه شریفه مکی و نزول آن قبل از جنگ بدر بوده است. «4» در روایتی از امام باقر علیه السلام نیز ضمن تأکید بر اینکه این آیه شریفه به دو گروه فاجرتر قریش «الأفجران من قریش» اشاره دارد، حضرت سوگند یاد میکنند که مقصود آیه شریفه همه (مشرکان) قریش اند و خدای متعالی به پیامبرش خطاب کرد که من قریش را بر سایر عرب برتری دادم و نعمتم را بر آنان کامل کردم و رسولم را به سوی آنان فرستادم؛ ولی آنان نعمت مرا به کفران تبدیل کرده، قوم خود را به سرای هلاکت کشاندند «5» ؛ همچنین مقصود از کفران نعمت خدا در اینجا کفر ورزیدن (1). التکمیل والاتمام، ص 210
(2). التکمیل والاتمام، ص 210
(3). همان، ص 213
(4). لباب النقول، ص 171
(5). الکافی، ج 8، ص 103
بنیامیّه به محمد و اهلبیت اوست. «1»
3. «جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاحزاب.» (ص/ 38، 11) ابن سلّام روایت کرده است که این آیه درباره بنیامیه، بنیمغیره، و آل ابی طلحه بن عبدالعزی نازل شده است، زیرا آن سه طایفه در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به یکدیگر پیوستند و همدیگر را پشتیبانی کردند. «2»
4. در آیه 60 توبه/ 9 یکی از گروههایی که زکات به آنها پرداخت میشود «المؤلّفةُ قلوبهم» معرفی شدهاند: «انَّمَا الصَّدَقتُ لِلفُقَراءِ والمَسکینِ … والمُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُم … » . تألیف قلوب شدگان کسانی بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشی از اموال زکات و غنایم جنگی را به آنان میبخشید تا آنان را با مسلمانان و دین اسلام الفت دهد. تألیف شدگان عمدتاً از مشرکان مکه بودند که پس از فتح مکه به ناچار مسلمان شده بودند. از جمله کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مال زکات به آنان پرداخته بود مردانی از بنیامیه همچون ابوسفیان بودند «3» که بعدها در تاریخ اسلام گاه از این امر برای تحقیر آنان استفاده میشد. «4»
دسته دوم آیاتی است که درباره برخی افراد از طایفه بنیامیه نازل شده و در روایات اسباب نزول آن افراد خاص معرفی شدهاند. از جمله این افراد، ابوسفیان بن حرب، بزرگ بنیامیه در دوران رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. مفسران در سبب نزول بالغ بر 25 آیه از او یاد کردهاند که در همه موارد بر نقش منفی وی در برابر پیامبر تأکید شده است.
(ظ ابوسفیان) به همین گونه درباره سایر افراد سرشناس بنیامیه همچون حکم بن ابی عاص آیاتی از قرآن کریم نازل شده است. «5» این در حالی است که تقریباً هیچ آیهای در مدح بنیامیه یا یکی از افراد این طایفه نازل نشده و این نشان میدهد که طایفه بنیامیه یکدستی و همبستگی خود را در دشمنی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا پایان حفظ کرده و در روایات بدترین طایفه عرب خوانده شدهاند. «6» (1). المناقب، ج 3، ص 120
(2). التکمیل والاتمام، 342
(3). جامع البیان، مج 6، ج 10، ص 207
(4). اخبار الطول، ص 164؛ معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 228
(5). مجمع البیان، ج 7، ص 236؛ بحارالانوار، ج 18، ص 63
(6). سبل الهدی، ج 10، ص 123؛ مسند ابی یعلی، ج 12، ص 198
دسته سوم آیاتی است که بنابر برخی روایات اسباب نزول درباره بنیامیه به طور خاص نازل شده است؛ مانند:
1. شیعه و سنی روایات متعددی را با طرق مختلف در ذیل آیه 60 اسراء/ 17:
«و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی ارَینکَ الّا فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءان … »
نقل کردهاند که نزول این آیه را درباره بنیامیه میداند. در همین خصوص از سعید بن مسیّب نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب بنیامیه را دید که همچون میمونهایی از منبرش بالا میروند و از آن منظره دلگیر و اندوهگین شد. خداوند به او وحی کرد که آنچه به بنیامیه میدهم فقط از دنیا و در دنیاست و آنان از آخرت بهرهای ندارند. از این وحی چشم رسول خدا صلی الله علیه و آله روشن شد و شادمان گشت و آن، رؤیای پیامبر در این آیه شریفه است «1» : «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی ارَینکَ الّا فِتنَةً لِلنّاس/ و آن رؤیا را به تو نشان ندادیم، مگر آنکه بلا و آزمایشی برای مردم باشد» .
این روایت در سایر منابع نیز به همین صورت و گاه با اندکی اختلاف نقل شده است «2» ؛ در برخی منابع شیعی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب بوزینههایی را دید که از منبرش بالا میروند و آن بوزینگان بنیامیه بودند. پیامبر از این منظره به شدت اندوهگین شد، و در پی این رؤیا آیه فوق نازل شد مبنی بر اینکه آنچه رخ میدهد بلایی است که مردم در آن سرگردان میشوند و بنیامیه نیز شجره ملعونهاند که هیچ ثمر و خیری ندارند. «3»
در روایت طبری بدون تصریح به نام بنیامیه- که احتمالًا برخی راویانْ آن را انداختهاند- چنین آمده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله بنوفلان را در خواب دید که همچون بوزینه از منبرش بالا میروند، و از آن رؤیا ناراحت شد و دیگر کسی آن حضرت را تا رحلت خندان ندید و خداوند آیه 60 اسراء/ 17 را در همین باره نازل کرد. «4»
از این روایات برمیآید که ماجرای رؤیای رسول خدا صلی الله علیه و آله سبب نزول آیه 60 اسراء بوده است و میدانیم که سوره اسراء مکی بوده، در حدود سال دهم یا دوازدهم بعثت، (1). التفسیر الکبیر، ج 20، ص 236- 237
(2). الدرالمنثور، ج 5، ص 308- 310
(3). تفسیر قمی، ج 2، ص 21؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 297- 298
(4). جامع البیان، مج 9، ج 15، ص 141
مقارن با معراج پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده است «1» ، بر همین اساس در باب رابطه سبب نزول بیان شده با آیه شریفه که مکی است دو ناسازگاری عمده وجود دارد: نخست آنکه اگر مطابق آنچه در برخی روایات آمده که رسول خدا پس از آن رؤیا تا زمان رحلت خندان دیده نشد، رؤیای پیامبر در سالهای آخر عمر شریف آن حضرت رخ داده باشد، آن رویا نمیتواند سبب نزول برای این آیه مکی باشد و اگر رؤیای آن حضرت مربوط به دوران مکه و زمان نزول سوره اسراء باشد، در آن زمان رسولخدا صلی الله علیه و آله منبری نداشته تا- مطابق برخی روایات- بنیامیه را بر منبر خود ببیند. «2»
برخی از این اشکال پاسخ دادهاند که ممکن است رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه خواب دیده است که در مدینه حضور دارد و منبری دارد که بنیامیه از آن بالا میروند «3» ؛ اما اینکه گفته شود آیه 60 سوره اسراء/ 17 استثنائاً در مدینه نازل شده و سپس در سوره مکی اسراء قرار گرفته است قائلی ندارد. «4»
ناسازگاری دوم این است که برخی مفسران مانند طبری و فخر رازی مقصود از رؤیای مورد اشاره در این آیه شریفه را متناسب با سیاق و موضوع سوره، رؤیت نشانههای الهی و عبرتهایی دانستهاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در وقت سیر شبانه خود از مکه به بیت المقدس و در شب معراج مشاهده کرده است. در این تفسیر رؤیا به معنای رؤیت و مشاهده و نه خواب دیدن تفسیر شده است «5» ؛ اما روشن است که این صرف ادعاست و شاهدی از لغت آن را تأیید نمیکند که رؤیا مصدر و به معنای رؤیت یا رؤیت در شب باشد. «6»
در ارتباط با رؤیای پیامبر و نزول آیه 60 اسراء/ 17 درباره آن، روایت دیگری نقل شده است که در آن امام حسن علیه السلام نزول دو سوره کوثر و قدر را نیز در همین مورد دانستهاند. در روایتی به نقل عیسی بن مازن آمده است که پس از صلح امام مجتبی علیه السلام با معاویه، فردی ضمن اهانت به امام، آن حضرت را نسبت به صلح و بیعت با معاویه نکوهش (1). روح المعانی، مج 9، ج 15، ص 9؛ التفسیر الحدیث، ج 2، ص 82 به بعد
(2). التفسیر الکبیر، ج 20، ص 236
(3). التفسیر الکبیر، ج 20، ص 236
(4). همان، ج 7، ص 361
(5). جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 141؛ التفسیر الکبیر، ج 20، ص 236
(6). المیزان، ج 13، ص 141
میکند؛ اما امام علیه السلام در مقابل میفرماید: مرا نکوهش مکن. همانا در رؤیا به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داده شد که بنیامیه بر منبرش قرار گرفتهاند. رسول خدا از آن منظره اندوهگین شد و خداوند برای تسلّی پیامبرش این آیات را نازل کرد: «انّا انزَلنهُ فی لَیلَةِ القَدر* و ما ادرکَ ما لَیلَةُ القَدر* لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن الفِ شَهر.» (قدر/ 97، 1- 3) مقصود این است که شب قدری که به پیامبر صلی الله علیه و آله داده شده است از 000/ 1 ماه که بنیامیه بعد از رسول خدا حکومت و پادشاهی میکنند برتر است. «1»
در روایتی مشابه افزون بر آیات سوره قدر، امام علیه السلام نزول آیات سوره کوثر را نیز درباره رؤیای پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی میکند. سپس راوی (قاسم) میگوید که ما مدت فرمانروایی بنیامیه را محاسبه کردیم و معلوم شد که آن 000/ 1 ماه بدون یک روز کاستی یا فزونی بوده است. «2»
اما با توجه به سیاق سوره قدر که درباره نزول قرآن در شب قدر و فضیلت و برخی دیگر از ویژگیهای آن نازل شده است همچنین با توجه به سبب نزولهای مشهورتری که درباره سوره کوثر نقل شده است، «3» روایت امام حسن علیه السلام درباره سبب نزول این دو سوره را باید شأن نزول آن (درباره تفاوت سبب نزول و شأن نزول ظ مدخل اسباب نزول) یا تفسیر آیه «4» دانست که در منابع شیعی از آن به تأویل و گاه تفسیر باطنی آیه یاد میشود «5» و اینگونه تأویلها نوعی توسعه در معنا و مصداق آیات شریفه به شمار میآید؛ همچنین مقصود از شجره ملعونه در ادامه آیه 60 اسراء/ 17: «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی ارَینکَ الّا فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءانِ ونُخَوّفُهُم فَما یَزیدُهُم الّا طُغینًا کَبیرا» در برخی روایات تفسیری، بنیامیه معرفی شده است. «6» در روایتی از عایشه آمده است که وی به مروان بن حکم- از بنیامیه- گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره تو و جد تو میگفت: (1). تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 566؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 458؛ اسدالغابه، ج 2، ص 19
(2). جامع البیان، مج 15، ج 30، ص 330؛ البدایة والنهایه، ج 6، ص 182
(3). اسباب النزول، ص 404؛ مجمعالبیان، ج 10، ص 836
(4). ر. ک: الاتقان، ج 1، ص 74- 76
(5). ر. ک: التفسیر والمفسرون، ج 1، ص 24- 27
(6). مجمع البیان، ج 6، ص 654
شجره ملعونه در قرآن کریم شما هستید. «1»
علامه طباطبایی در تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به سیاق آیه شریفه و فارغ از روایات، از این آیه شریفه، تفسیری کاملًا منطبق بر بنیامیه ارائه داده است و مقصود از شجره* ملعونه را نه درختی خاص مانند درخت زقّوم «2» بلکه گروهی که نَسَب به شخصی واحد میبرند و از یک ریشه نشئت گرفتهاند دانسته است «3» ؛ اما حتّی با فرض اینکه رؤیای مورد اشاره دراین آیه شریفه که از آیات مکی قرآن است قصه مشهور پیشین نباشد، این اطمینان وجود دارد که آیه 60 اسراء/ 17 بر بنیامیه منطبق است و بر اساس روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد به احتمال فراوان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله این رؤیا را در اواخر عهد مدینه دیده است و پس از نقل آن، آیه شریفه مورد بحث را تلاوت کرده و با ایجاد پیوند میان آن رؤیا و این آیه اصحاب خود را به فتنه و بلای بزرگ بنیامیه که مردم خود زمینه ساز آن خواهند بود توجه داده و بنیامیه را شجره ملعونه و بیخیر و ثمری معرفی کرده است که در آینده، حکومت بر مسلمانان را به چنگ آورده، جز شر و فتنه برای مسلمانان اثری نخواهند داشت.
دسته چهارم که نسبت به سه دسته پیشین از شمار بیشتری برخوردار است آیاتی است که در روایات ما نزول آنها در شأن بنیامیه دانسته شده است، در حالی که بنیامیه سبب نزول آن آیات نبودهاند. در حقیقت این بخش از آیات بر بنیامیه پس از عصر نزول قرآن و به طور روشن پس از شهادت امیر مؤمنان، علی علیه السلام که حکومت بر جامعه اسلامی را به چنگ آوردند تطبیق شده است، بنابراین با توجه به تفاوتی که برخی از دانشمندان میان سبب نزول و شأن نزول بیان کردهاند «4» باید بنیامیه را شأن نزول این آیات دانست و نه سبب نزول آنها، یا مطابق اصطلاح برخی مفسران این گونه روایات را از باب جری و تطبیق دانست «5» که بنیامیه از مصادیق آشکار و روشن آن آیات شمرده شدهاند، چنان که (1). الدرالمنثور، ج 5، ص 310
(2). جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 143
(3). ر. ک: المیزان، ج 13، ص 136- 139
(4). ر. ک: علوم قرآنی، ص 100
(5). قرآن در اسلام، ص 50
میتوان تطبیق آن آیات بر بنیامیه از سوی معصومان را از نوع تأویل و تفسیر باطنی آن آیات نیز تلقی کرد. مؤید این دیدگاه آن است که بخش عمده این روایات از امام باقر و امام صادق علیهما السلام یعنی در فاصله سالهای 94- 151 قمری صادر و نقل شده است؛ دورهای که به تدریج خلافت امویان رو به افول نهاد و عباسیان به جای آنان به قدرت و خلافت رسیدند.
نگاهی کلی به این روایات- با قطع نظر از ضعف سند احتمالی برخی از آنها- نشان میدهد که امام باقر و صادق علیهما السلام در دوران خلافت و حکومت امویان در فرصتی مناسب تفسیری منطبق با عصر خود، و به عبارت دیگر تحلیلی از حیات سیاسی و اجتماعی امویان، به مردم ارائه میدهند و در کنار آن جایگاه و منزلت خود (بنیهاشم و در رأس آنان علویان) را برای آنان بیان کرده، نقش اهل بیت پیامبر را در هدایت جامعه و نیز حق غصب شده آنان را مورد تأکید قرار میدهند؛ همچنین برخی از این روایات پیشبینی روشنی از فرجام امویان و امید به آیندهای روشن و به دور از خفقان تحمیلی از سوی امویان بر مردم و به ویژه علویان ارائه میدهد. در این روایات این اندیشه به روشنی القا شده است که دلالت آیات قرآن کریم محدود به ظواهر و مصادیق صدر اسلام- که احتمالًا از سوی دستگاه خلافت ترویج میشده و با تأویل و توجیه خلفا را جانشینان بر حق رسول خدا معرفی میکردند- نیست، چنان که تأمل در این روایات و آیات مورد اشاره آنها میتواند به ارائه تحلیلی از دوران حکومت بنیامیه کمک کند. برخی از این روایات عبارت است از:
1. در آیه 27 انعام/ 6 از گروهی یاد شده که در قیامت بر روی آتش نگه داشته میشوند و در آن حال آرزو میکنند که به دنیا باز میگشتند و دین خدا را تکذیب نمیکردند: «ولَو تَرَی اذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایلَیتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذّب … » . در روایتی از امام باقر علیه السلام نزول این آیه در شأن بنیامیه دانسته شده است. «1»
2. نیز در آیه 94 انعام/ 6 از محشور شدن ستمگران در نزد خداوند سخن به میان آمده و اینکه هیچ یک از شفیعان و شریکانی که آنان در دنیا برای خود برگزیده بودند در آنجا (1). تفسیر قمی، ج 1، ص 224؛ نورالثقلین، ج 1، ص 709
حضور ندارند و پیوند میان آنها بریده شده است: «و لَقَد جِئتُمونا فُردی کَما خَلَقنکُم اوَّلَ مَرَّةٍ وتَرَکتُم ما خَوَّلنکُم وراءَ ظُهورِکُم و ما نَری مَعَکُم شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمتُم انَّهُم فیکُم شُرَکؤُا لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وضَلَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمون» . از امام صادق علیه السلام نقل شده که این آیه درباره معاویه، بنیامیه، و شریکان آنها نازل شده است. «1»
3. در ذیل آیه 55 انفال/ 8 که کافران را بدترین جنبندگان نزد خداوند معرفی کرده است: «انَّ شَرَّ الدَّوابّ عِندَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَروا» از امام باقر علیه السلام نقل شده است که این آیه در شأن بنیامیه نازل شده است، زیرا آنان بدترین خلق خدایند. آنان کسانیاند که به باطن و حقیقت قرآن کافر شدند و ایمان نمیآورند. «2»
4. در آیه 139 نساء/ 4 خداوند کسانی را که برای رسیدن به عزت، کافران را اولیای خود قرار داده، از مؤمنان دوری میگزینند توبیخ کرده است: «الَّذینَ یَتَّخِذونَ الکفِرینَ اولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ ایَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة … » . برخی تفاسیر روایی این آیه را درباره بنیامیه میدانند، آنگاه که در مقام مخالفت با پیامبر تصمیم گرفتند امر خلافت را به بنیهاشم باز نگردانند. «3» این تطبیق دلالت دارد که بنیامیه با دستیابی به خلافت و حکومت به هیچ عزت حقیقی دست نخواهند یافت.
5. در ذیل آیه «والَّیلِ اذا یَغشها» (شمس/ 91، 4) آمده است که مقصود بنیامیه است. این تطبیق و تأویل بنیامیه را افرادی گمراه معرفی میکند که در تاریکی گمراهی فرو رفتهاند، چنان که تاریکی شب همه جا را فرا میگیرد. «4»
6. در ذیل آیه «ان عُدتُّم عُدنا و جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکفِرینَ حَصیرا» (اسراء/ 17، 8) آمده است که خداوند به بنیامیه خطاب کرده است که اگر شما دوباره با آوردن سفیانی به ادامه اعمال پیشین خود بازگردید، ما نیز قائم را باز خواهیم گرداند. سپس در آیات بعد درباره بنیامیه میفرماید: «و انَّ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالأخِرَةِ اعتَدنا لَهُم عَذابًا الیما» .
(اسراء/ 17، 10) «5» (1). تفسیر قمی، ج 1، ص 239؛ البرهان، ج 2، ص 454
(2). تفسیر قمی، ج 1، ص 305؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 65؛ البرهان، ج 2، ص 705
(3). تفسیر قمی، ج 1، ص 184؛ البرهان، ج 2، ص 189
(4). تفسیر فرات الکوفی، ص 561
(5). تفسیر قمی، ج 2، ص 14؛ البرهان، ج 3، ص 508- 509
7. در روایتی شأن نزول آیه 19 حجّ/ 22 اهل بیت علیهم السلام و بنیامیه دانسته شده است:
«هذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نار» . در این آیه شریفه از دو خصم یاد شده که درباره پروردگارشان به خصومت پرداختند و برای یکی از دو خصم که به خداوند کفر ورزیدند لباسی از آتش بریده شده است. در این روایت آمده است که ما (اهل بیت علیهم السلام) گفتیم: خداوند راست گفته است، و بنیامیه گفتند: خداوند دروغ گفته است و آن گروهی که کفر ورزیدند بنیامیه بودند. «1» در روایت دیگری از ابوذر آمده است که آیه فوق درباره دو گروه سه نفره که در جنگ بدر رو در روی یکدیگر به مبارزه پرداختند فرود آمده است: در یک سو حمزه، عبیدة بن حارث و علی بن ابی طالب علیه السلام، و در سوی دیگر دو فرزند ربیعه، یعنی عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که هر سه از عبدشمس هستند و بنیامیه از زیر شاخههای آنان اند. «2»
8. در روایتی از امام صادق علیه السلام «ظُلُمتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» در آیه 40 نور/ 24 به معاویه و یزید و فتنههای بنیامیه تأویل شده است «3» : «والَّذینَ کَفَروا اعملُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمانُ ماءً … او کَظُلُمتٍ فی بَحرٍ لُجّیّ یَغشهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُلُمتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ اذا اخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد یَرها … » . در این آیه شریفه اعمال کافران به حجابهای ظلمانیِ انباشته شده بر روی هم تشبیه شده است که بر دلهای کافران قرار گرفته و مانع تابیدن نور معرفت بر آن میشود.
9. در روایتی از امام باقر علیه السلام مقصود از کافران در آیه 6 غافر/ 40 که اهل آتش بودن آنان از سوی خداوند ثابت شده است، بنیامیه معرفی شدهاند «4» : «وکَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُواانَّهُم اصحبُ النّار» . (1)
. تفسیر قمی، ج 2، ص 80؛ البرهان، ج 3، ص 862
(2). الدرالمنثور، ج 6، ص 18- 20
(3). الکافی، ج 1، ص 195؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 106؛ البرهان، ج 4، ص 79
(4). تفسیر قمی، ج 2، ص 259؛ نورالثقلین، ج 4، ص 511؛ البرهان، ج 4، ص 747
10. مقصود از کافران در آیه 10 غافر/ 40 نیز که در قیامت آنان را صدا میزنند که خشم خداوند نسبت به شما از خشم خودتان نسبت به یکدیگر بزرگتر و بیشتر است، بنیامیه معرفی شدهاند، زیرا به تصدیق ولایت علی علیه السلام فراخوانده شدند؛ ولی آن را انکار کردند «1» : «انَّ الَّذینَ کَفَروا یُنادَونَ لَمَقتُ اللَّهِ اکبَرُ مِن مَقتِکُم انفُسَکُم اذتُد عَونَ الَی الْإیمنِ فَتَکْفُرون» .
11. در روایتی از امام باقر علیه السلام شأن نزول آیه 22 محمّد/ 47 نیز بنیامیه دانسته شده است: «فَهَل عَسَیتُم ان تَوَلَّیتُم ان تُفسِدوا فِی الارضِ وتُقَطّعوا ارحامَکُم … » . در این روایت آمده است که عمر به علی علیه السلام گفت: آیا تو آیه «بِاییّکُمُ المَفتون/ کدام یک از شما مجنونید» (قلم/ 68، 6) را قرائت میکنی و به من و رفیقم تعریض میزنی؟ علی علیه السلام فرمود: آیا تو را آگاه نسازم از آیهای که درباره بنیامیه نازل شد؟ آنگاه امام آیه 22 محمّد/ 47 را تلاوت کرد. عمر گفت: ولی بنی امیه بهتر از تو صله رحم به جا میآورند؛ اما تو نسبت به آنان و بنیعدی و بنیتمیم دشمنی کردی. «2» در این روایت «تَوَلَّیتُم» به معنای ولایت و حکومت یافتن تفسیر شده است «3» و در روایت مشابهی از امام صادق علیه السلام شأن نزول این آیه بنیعباس و بنیامیه دانسته شده و این دو گروه مصداقی از آیه شریفه معرفی شدهاند که پس از دستیابی به حکومت و خلافت هم در زمین فساد کردند و هم حق بنیهاشم را که با آنان خویشاوند بودند پاس نداشتند. «4»
12. در روایتی از امام صادق علیه السلام نزول بخشی از آیات 25- 26 محمّد/ 47 در شأن بنیامیه دانسته شده است: «انَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی ادبرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطنُ سَوَّلَ لَهُم واملی لَهُم* ذلِکَ بِانَّهُم قالوا لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الامرِ واللَّهُ یَعلَمُ اسرارَهُم» . در این روایت آمده است گروهی که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام مرتد شدند، بنیامیه را به پیمانی دعوت کردند تا بر اساس آن مانع بازگشت خلافت و پرداخت خمس به ما (اهل بیت) شوند. آنان میگفتند که پرداختن خمس به اهل بیت پیامبر آنان را از نظر مالی بینیاز میکند و راه دستیابی آنان به خلافت هموار میگردد. بنیامیه نیز در پاسخ به دعوت آنان گفتند: در برخی امور (عدم (1). تفسیر قمی، ج 2، ص 282؛ البرهان، ج 4، ص 748- 749
(2). تفسیر قمی، ج 2، ص 314؛ البرهان، ج 5، ص 66
(3). الکشاف، ج 4، ص 325؛ مجمع البیان، ج 9، ص 158
(4). البرهان، ج 5، ص 74- 75
پرداخت خمس به اهل بیت علیهم السلام) از شما اطاعت میکنیم: «سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الامر» . «1»
در روایت دیگری که طبرسی به نقل از امام باقر و امام صادق علیهما السلام آورده است عبارت «لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللَّه» بر بنیامیه تطبیق شده است که از نزول آیاتِ مربوط به ولایت امیرمؤمنان، علی علیه السلام ناخشنود بودند. «2»
13. در تفسیر قمی نزول آیات 5-/ 6 قلم/ 68 در شأن بنیامیه دانسته شده است «3» :
«فَسَتُبصِرُ و یُبصِرون* بِاییّکُمُ المَفتون/ زود است که تو ببینی و آنها نیز ببینند که کدامین شما دیوانه و شوریده است» .
14. در روایتی از امام صادق علیه السلام آیه 52 مائده/ 5 بر بنیامیه تطبیق شده است: «عَسَی اللَّهُ ان یَأتِیَ بِالفَتحِ او امرٍ مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما اسَرّوا فی انفُسِهِم ندِمین» . این آیه شریفه درباره گروهی از مسلمانان ضعیفالایمان نازل شده که به دوستی با یهود تمایل داشتند و خبر میدهد که خداوند پیروزی یا امر دیگری را که مایه عزت مسلمانان باشد برای آنان پیش خواهد آورد و آنگاه بیمار دلانِ ضعیف الایمان از آنچه در دل خود پنهان میداشتند در راستای نزدیک شدن به اهل کتاب پشیمان خواهند شد؛ اما در روایتی که داود رقی نقل کرده آمده است که مردی از امام صادق علیه السلام درباره این آیه پرسید و امام در پاسخ فرمود: 7 روز پس از آنکه بنیامیه بدن زید بن علی را سوزاندند به هلاکت آنان اذن داده شد. «4» احتمالًا مقصود روایت این است که پس از شهادت زید در سال 121 قمری و سوزاندن بدن وی «5» حکومت بنیامیه رو به ضعف نهاد و به تدریج زمینه فروپاشی و شکست آنان فراهم آمد تا آنکه در سال 132 قمری بنیعباس با شکست امویان بر مسند خلافت اسلامی تکیه زدند. «6»
15. در روایتی از امام صادق علیه السلام مقصود از «قَومًا لُدّا/ گروهی لجوج و سرسخت» در (1). تفسیر قمی، ج 2، ص 314؛ الکافی، ج 1، ص 420- 421
(2). مجمع البیان، ج 9، ص 160
(3). تفسیر قمی، ج 2، ص 398؛ نورالثقلین، ج 5، ص 392
(4). تفسیر عیاشی، ج 1، ص 326؛ نورالثقلین، ج 1، ص 640؛ بحارالانوار، ج 46، ص 191
(5). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 326
(6). موسوعة دول العالم، ج 1، ص 75؛ دائرةالمعارف بستانی، ج 4، ص 421
آیه 97 مریم/ 19 که رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور انذار آنان بود بنیامیه بودند «1» : «فَانَّما یَسَّرنهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشّرَ بِهِ المُتَّقینَ وتُنذِرَ بِهِ قَومًا لُدّا» . در روایت دیگری مقصود از این گروه بنیامیه و بنیمغیره دانسته شده است. «2»
16. نیز مقصود از مجرمان در آیه 29 مطفّفین/ 83 که به مؤمنان میخندیدند و آنان را استهزا میکردند، بنیامیه دانسته شده است که از روی استهزا به علی علیه السلام میخندیدند و این هنگامی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را از میان بنیهاشم و اهل بیتش برگزید «3» : «انَّ الَّذینَ اجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون» .
17. نیز در روایتی که ابوجارود از امام باقر علیه السلام نقل کرده، شجره خبیثی که در زمین هیچ قرار و ثباتی ندارد در آیه 26/ ابراهیم/ 14 بر بنی امیه تطبیق و به آنان تأویل شده است «4» :
«و مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الارضِ ما لَها مِن قَرار» .
18. در روایتی از امام صادق علیه السلام آیه 44 انعام/ 6 نیز بر بنیامیه تطبیق داده شده است:
«فَلَمّا نَسوا ما ذُکّروا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم ابوبَ کُلّ شَیءٍ حَتّی اذا فَرِحوا بِما اوتوا اخَذنهُم بَغتَةً فَاذا هُم مُبلِسون» . در این روایت آمده است که خداوند بنیامیه را به صورت ناگهانی و غافلگیرانه، اما بنیعباس را به صورت آشکار و به تدریج میگیرد. «5» توجه به معنای این آیه شریفه و تطبیق آن بر بنیامیه همچون موارد پیشین، تحلیلی از حیات سیاسی بنیامیه را به ویژه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست میدهد.
19. در روایاتی چند آیات متقابل سوره محمد صلی الله علیه و آله در شأن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و بنیامیه دانسته شده است. در روایتی از امیرمؤمنان، علی علیه السلام آمده است که سوره محمد صلی الله علیه و آله یک آیه درباره ماست و یک آیه درباره بنیامیه. «6» نظیر این روایت از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است. «7» (1)
. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 142؛ نورالثقلین، ج 2، ص 343
(2). شواهد التنزیل، ج 1، ص 473
(3). البرهان، ج 5، ص 610- 611
(4). مجمع البیان، ج 6، ص 481؛ البرهان، ج 3، ص 298
(5). نورالثقلین، ج 1، ص 719
(6). الدرالمنثور، ج 7، ص 457؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 567؛ تأویل الآیات الباهرات، ص 277
(7). تأویل الآیات الظاهره، ص 567؛ کنزالدقائق، ج 12، ص 212
در روایتی از حسین بن علی علیهما السلام نزول آیه 1 محمد/ 47 در شأن بنیامیه دانسته شده است که مردم را از راه خدا باز میداشتند. در مقابل، نزول آیه 2 همین سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام معرفی شده است «1» : «الَّذینَ کَفَروا و صَدّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ اضَلَّ اعملَهُم* والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصلِحتِ … کَفَّرَ عَنهُم سَیّاتِهِم و اصلَحَ بالَهُم» . نیز از حسن بن حسن نقل شده که اگر میخواهید ما و بنیامیه را بشناسید سوره محمد صلی الله علیه و آله را بخوانید «2» ؛ همچنین در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام مقصود از آیه شریفه «الَّذینَ کَفَروا» بنیامیه دانسته شده است، چنان که در این روایت مقصود از «و صَدّوا عَن سَبیلِ اللَّه» بازداشتن مردم از ولایت و دوستی امام علی بن ابی طالب معرفی شده است. «3»
20. در روایتی از عبدالله بن عباس نزول آیه 4 شعراء/ 26 در شأن بنیامیه دانسته شده است: «ان نَشَأ نُنَزّل عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ ءایَةً فَظَلَّت اعنقُهُم لَها خضِعین» . در این روایت به نقل از ابن عباس آمده است که این آیه در شأن ما (بنی عباس) و بنیامیه نازل شد و ما به زودی بر آنان مسلط خواهیم شد «4» ؛ اما با توجه به درگذشت ابن عباس در سال 68 هجری «5» و ناتوانی وی از پیشگویی بعید نیست که این روایت در دوران حکومت بنیعباس جعل شده و به ابن عباس نسبت داده شده است؛ اما در روایتی که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده آمده است که بنیامیه در برابر صیحهای که از آسمان برمیخیزد و از صاحبالامر نام میبرد خاضع میشوند. «6» روشن است که اگر مراد از صاحب الامر در این روایت امام مهدی باشد، در این صورت باید مقصود از بنی امیه را (1). شواهد التنزیل، ج 2، ص 241؛ الصافی، ج 5، ص 21
(2). شواهد التنزیل، ج 2، ص 241؛ مجمع البیان، ج 9، ص 144؛ کنزالدقائق، ج 12، ص 211
(3). المناقب، ج 3، ص 72
(4). شواهدالتنزیل، ج 1، ص 540؛ تفسیر قرطبی، ج 13، ص 90؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 383
(5). الاعلام، ج 4، ص 95
(6). تفسیر قمی، ج 2، ص 119
همه حکومتهایی دانست که در روش، منش و اندیشه همچون امویان بر جامعه اسلامی حکومت میکنند.
در برخی روایاتی که از دسته چهارم به شمار میآیند با تطبیق برخی آیات بر بنیامیه و تأویل به آنان، این قضیه با قیام حضرت قائم پیوند داده شده است. این گونه روایات که ظاهراً در دوران سلطه بنیامیه بر جامعه اسلامی بیان شده است میتواند در جهت امید دادن به مخاطبان به آیندهای روشن بدین گونه تفسیر شود که در زمان حضرت قائم از ظلم و ستم حاکمان بر مردم انتقام گرفته خواهد شد، بنابراین ذکر بنیامیه در این روایات از باب روشنترین مصداق مورد ابتلای مخاطبان بوده و بر همه حاکمانی که همچون بنیامیه بر جامعه اسلامی سلطه مییابند تطبیق پذیر است و منحصر به بنیامیه نیست. این روایات عبارت است از:
1. در روایتی از امام باقر علیه السلام در ذیل آیه شریفه «الیَومَ یسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم … »
(مائده/ 5، 3) آمده است که در روز قیام قائم بنیامیه مأیوس میشوند، زیرا آنان کافران مأیوس از آل محمد صلی الله علیه و آله اند. «1»
2. در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام ذیل آیه: «یُریدُ اللَّهُ ان یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکفِرین» (انفال/ 8، 7) آمده است که مقصود از «الکفِرین» بنیامیهاند. آنان کافرانی هستند که خداوند دنباله آنان را قطع خواهد کرد، و مقصود از «یُبطِلَ الباطِلَ» نیز این است که هرگاه قائم قیام کند باطل یعنی بنیامیه را از بین خواهد برد. «2»
3. در ذیل آیه شریفه «وکَم قَصَمنا مِن قَریَةٍ کانَت ظالِمَةً وانشَأنا بَعدَها قَومًا ءاخَرین* فَلَمّا احَسّوا بَأسَنا اذا هُم مِنها یَرکُضون» (انبیاء/ 21، 11-/ 12) آمده است که مقصود از این آیه بنیامیهاند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند درهم خواهد شکست و قوم دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد و چون آنان وجود قائم را احساس کنند و حضرت در جست و جوی آنان شود بنیامیه به سرزمین روم وارد میشوند، پس حضرت آنان را از روم بیرون خواهد کرد و گنجهایی را که اندوختهاند از آنان خواهد ستاند و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن خدا را بر زبان خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره ستم میکردیم: «قالوا یوَیلَنا انّا کُنّا ظلِمین» . (انبیاء/ 21، 14) «3» (1). تفسیر عیاشی، ج 1، ص 292
(2). تفسیر عیاشی، ج 2، ص 50
(3). الکافی، ج 8، ص 52؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 60؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 68
4. در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام درباره آیه شریفه «و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فَاولکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل» (شوری/ 42، 41) آمده است که: من از امام باقر علیه السلام شنیدم که میگفت: مقصود از این آیه، یعنی کسانی که بعد از مظلومیّت انتقام میگیرند، حضرت قائم و اصحاب آن حضرت اند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان میگیرند کیفری نیست و قائم هنگامی که قیام میکند از بنیامیه و تکذیب کنندگان دین و ناصبیان، آنان که با امیرمؤمنان، علی علیه السلام دشمنی کردند انتقام خواهد گرفت. «1»
منابع
الآحاد والمثانی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ الاحتجاج؛ الاخبار الطوال؛ اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ الامامة و السیاسه؛ الامام علی علیه السلام صوت العدالة الانسانیه؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدء و التاریخ؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ پرتو اسلام؛ تأویل الآیات الباهرات؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ العرب؛ تاریخ کمبریج؛ تاریخ مختصر الدول؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ تجارب الامم؛ تجارب السلف در تاریخ؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ التنبیه والاشراف؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل والنصر لسید العترة فی حرب البصره؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ حیاة الامام الحسین علیه السلام؛ خلافت و ملوکیت؛ دائرةالمعارف بستانی؛ الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ شرحالاخبار فی فضائلالائمة الاطهار علیهم السلام؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید؛ شواهد التنزیل؛ الصحاح تاج اللغة و صحاحالعربیه؛ ضحی الاسلام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ علوم قرآنی؛ علی و فرزندان؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ الغارات؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والادب؛ فتوحالبلدان؛ القاموس (1). تفسیر قمی، ج 2، ص 282؛ نورالثقلین، ج 4، ص 585؛ البرهان، ج 4، ص 829
المحیط؛ قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع؛ الکافی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کتاب الفتن؛ کتابالنسب؛ الکشاف؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسانالعرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتأویل، بغوی؛ معجم رجال الحدیث؛ المعجم الصغیر؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمة ابن خلدون؛ مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله؛ مناقب آل ابیطالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ موسوعة دولالعالم؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النزاع والتخاصم بین بنیامیه و بنیهاشم؛ النصائح الکافیة لمن یتولی معاویه؛ نهایةالارب فی فنونالادب؛ نهجالبلاغه؛ ینابیع الموده